خبرگزاری مهر-گروه هنر: فیلم سینمایی «تابستان داغ» به کارگردانی ابراهیم ایرج زاد با موضوع مسئولیت پذیری والدین در قبال فرزندانشان این روزها روی پرده سینما است و با توجه به اتفاقات اخیری که در زمینه دزدیده شدن و قتل بچه ها در اخبار حوادث مطرح شد این فیلم اهمیت بیشتری پیدا می کند.
این فیلم با نشان دادن این موضوع در ۲ خانواده که یکی از آنها متعلق به قشر فرودست جامعه و دیگری از طبقات بالای جامعه است در پی این است که بگوید اگر طرز تفکر اشتباهی درباره خانواده در هرکجایی وجود داشته باشد می تواند منجر به یک مشکل ناگوار شود.
در این فیلم پریناز ایزدیار در نقش نسرین و صابر ابر در نقش ناصر خانواده ای را به تصویر می کشند که متعلق به قشر فرودست جامعه هستند و یک فرزند دارند و در مقابل علی مصفا در نقش ایمان و مینا ساداتی در نقش سارا زوج پزشکی هستند که یک پسربچه دارند.
به بهانه اکران «تابستان داغ» با ابراهیم ایرج زاد کارگردان و سهراب خسروی تدوینگر فیلم که سیمرغ بلورین بهترین تدوین را از سی و پنجمین جشنواره ملی فیلم فجر دریافت کرد، نشستی در خبرگزاری مهر داشتیم که قسمت اول آن را در زیر میخوانید:
* «تابستان داغ» با یک قصه تلخ پیام خود را که به زعم من مساله مسئولیتپذیری خانواده در قبال فرزندان است به تصویر می کشد. چطور شد که این موضوع و این شیوه روایت را انتخاب کردید؟
ابراهیم ایرج زاد: محور اکثر فیلم های کوتاه قبلی من خانواده و یکی از مشخص ترین فیلم های کوتاهم در این حوزه «دوچرخه ها، پدرها و سیگارها» بود. همچنین مدتی درگیر این موضوع بودم که اقتباسی از رمان «کریمر علیه کریمر» نوشته ایوری کورمن انجام دهم که البته پیشتر یک فیلم به همین نام هم از روی آن ساخته شده بود که البته در اقتباس نسخه آمریکایی از قسمت های میانی «کریمر علیه کریمر» استفاده و یک بخشی از آن رمان حذف شده بود که آن بخش حذف شده برای من مهم بود. در این گیر و دار بودم که با فیلمنامه دوست خوبم پیام کرمی با نام «بچه» رو به رو شدم که بعد از خواندن آن متوجه شدم همه آن فاکتورهایی که مدنظر من است در این فیلمنامه وجود دارد.
مسئولیت پذیری زن و شوهرها نسبت به هم و فرزندانشان به نظر من یک موضوع بسیار مهم اجتماعی است. نیاز امروز جامعه ما است که زن ها نقش اجتماعی خود را جدی تر پی بگیرند و البته علاقه و خواست خود زن ها هم هست و باید هم باشد، اما وقتی که می خواهند مادر شوند آنها را به چالش می کشد. جامعه باید بتواند بستر مناسبی فراهم کند تا زنان بتوانند ضمن ایفای نقش اجتماعی خود، فرزندانشان را نیز به درستی تربیت کنند همچنین داشتن یک همسر مسئولیتپذیر و همراه هم مهم است. «تابستان داغ» درباره همین مسئولیت پذیری و بی مسئولیتی صحبت می کند که باعث اتفاقات ناگوار می شود که در برخی مواقع جبران ناپذیر هستند.
سهراب خسروی: من از طریق هومن بهمنش که مدیر فیلمبرداری و مجری طرح «تابستان داغ» است وارد این پروژه شدم و بسیار خوشحالم برای فیلمی سیمرغ گرفتم که یک تیم هم سن و سال خودم در آن حضور داشتند و از جهت سرمایه گذاری به تمام معنا مستقل بود و هیچ بودجه ای از جای دولتی نگرفته بود حتی در حال حاضر هم بدون داشتن هیچ بیلبوردی به چنین فروشی دست پیدا کرده و مخاطبان تنها با تبلیغات دهان به دهان به تماشای این فیلم می نشینند.
از سوی دیگر بسیار خوشحالم در فیلمی حضور داشتم که به دغدغه های همه ما می پردازد. یک بچه در محوریت این فیلم قرار دارد آنهم در روزگاری که توجه ها نسبت به این مساله کم شده است. ابراهیم ایرج زاد با «تابستان داغ» قابی را به ما نشان داد که شاید در هیاهوی زندگی توجه ای به آن نمی کنیم.
* ولی فیلمتان در زمان اکران شده که چند پرونده قتل کودکان از آتنا گرفته تا بنیتا در جریان است، از همین رو می تواند تلنگر خوبی به پدر و مادرها برای حفاظت از کودکانشان باشد.
ایرج زاد: بله همینطور است. من فکر می کنم بچه های دانش آموز هرمزگانی، آتنا، ستایش و ... از همین بی مسئولیتی ها از بین رفتند.
اینکه «تابستان داغ» در این برهه زمانی که چند بچه دچار اتفاقات ناگوار شدند، اکران شده اتفاق مهمی است و گویا من «تابستان داغ» را زمانی ساختم که خیلی به موقع است. بسیاری به من می گویند چرا «تابستان داغ» اینقدر تلخ است؟ و من می گویم فیلم درباره حادثه ای صحبت می کند که مهلک است و این درجه از تلخی برای این است که مخاطب سهل انگاری را کنار بگذارد. برای مثال در قسمتی از فیلم می بینیم که اتفاقاتی همچون سوختن دست بچه رخ می دهد اما پدر و مادر توجهی نمی کنند و فکر می کنند تاثیری روی بچه نمی گذارد.
من می گویم فیلم درباره حادثه ای صحبت می کند که مهلک است و این درجه از تلخی برای این است که مخاطب سهل انگاری را کنار بگذارد در مواجهه با این انتقاد که فیلم زیادی تلخ است من ماجرای پلاسکو را مثال می زنم و می گویم اگر تنها یکی از طبقات پلاسکو دچار حادثه می شد هیچوقت این ماجرا به این شدت جامعه ما را تحت تاثیر قرار نمی داد و باعث نمی شد مسئولان به ایمن سازی و بافت فرسوده این ساختمان توجه کنند.
ما در پی این بودیم که مخاطب پیش خود بگوید این اتفاقی که روی پرده مجازی رخ داد، احتمال دارد در دنیای واقعی زندگی ما هم رخ دهد. در واقع می خواستیم ایمان ها و ساراها به خودشان بیایند و تا امروز هم زن و شوهرهای زیادی تحت تاثیر «تابستان داغ» عملکرد خود را تصحیح کرده اند.
*چند سالی است که بچه ها در محوریت آثار سینمایی قرار می گیرند و حتی سرنوشت تلخی پیدا می کنند مثل «ملبورن»، «شکاف»، «بدون تاریخ، بدون امضا» و... . فکر می کنید دلیل این موضوع چیست؟
ایرج زاد: اگر به هر دوره ای در تاریخ سینما نگاه کنیم متوجه می شویم که یک مساله اجتماعی در آن دوره تاریخی پررنگ و حوادث مخصوص به آن دوران باعث شده است تا طیفی از فیلم ها و قصه ها به آن موضوعات توجه کنند. در مورد قصه «تابستان داغ» و قصه های شبیه به این فیلم می توانم این را بگویم که ما در دوره ای هستیم که جامعه به سمت صنعتی شدن می رود و از طرفی جمعیت خانواده های ما کوچک تر و این موضوع باعث شده است که کمتر خانواده ای را ببینیم که بچه هایشان اقوام درجه یک مانند عمه و خاله داشته باشند و با آنها رفت و آمد کنند. خانواده در خوشبینانه ترین حالت به یک زن و شوهر با یک فرزند یا ۲ فرزند تبدیل شده است که وقتی آن زن و شوهر سر کار می روند این بچه ها در آپارتمان های کوچک تنهایی خود را پر می کنند.
این در حالی است که اجتماع از خانواده تغذیه می کند پس ما باید به این مساله توجه کنیم که خانواده در کجا رشد و گسترش پیدا می کند. متاسفانه اگر به جامعه نگاه کنیم متوجه می شویم که برای مثال مجتمع های مسکونی از حداقل امکانات شهری برخوردارند و مثلا برای کودکان محل بازی درستی ندارند. هیچکدامشان NGO های مشخصی که خانواده ها را درگیر روابط اجتماعی کند، ندارند. این موضوعات نشان می دهد که ما در استانداردسازی زندگی شهری مسیر اشتباهی را پیموده ایم.
در قسمتی از این فیلم می بینیم که مهدکودکی در بیمارستانی که سارا و ایمان کار می کنند وجود دارد که ما برای یافتن لوکیشن مهدکودک متوجه شدیم مهدکودک های یکسری از بیمارستان ها آنقدر اوضاع اسفناکی دارند که من اگر فرزند داشتم به هیچ عنوان حاضر نمی شدم فرزندم را به آنجا بسپارم. این نشان می دهد که انگار برای ما مهم نیست بچه های ما، آینده جامعه مان هستند.
برای من بچه ها به عنوان آینده سازان جامعه بسیار مهم هستند به همین دلیل این مساله به شکل های مختلف در فیلم نشان داده می شود. در حقیقت ما می خواهیم بگوییم جامعه هر چقدر هم که به سمت مدرنیته و صنعتی شدن پیش برود باز هم یکسری ارزش ها در میان هستند که هیچگاه خاصیت خود را از دست نمی دهند. خانواده نهادی ارزشمند است که به هر کجای دنیا سفر کنیم می بینیم همچنان یک شکل منحصر به فرد دارد و تغییر ماهیت نمی دهد و مفاهیمی چون پدر و مادر، فرزند، احترام به پدر و مادر و توجه به فرزند در همه جوامع اهمیت دارد.
متاسفانه ما در حال غافل شدن از نهاد خانواده هستیم و فکر نمی کنیم این امر چه تاثیر مخربی می تواند بر کلیت جامعه داشته باشد.
*حادثه در این فیلم بسیار دیر اتفاق می افتد به طوری که ۴۰ دقیقه از فیلم تنها صرف معرفی شخصیت و خانواده نسرین می شود.
خسروی: هنگامی که ابراهیم ایرج زاد فیلمنامه را برای من فرستاد و آن را خواندم متوجه شدم که با یک فیلمنامه عجیب مواجه هستم. چیزی که باعث جذابیت این فیلمنامه برای من شده بود این بود که ۲ خانواده از ۲ قشر مختلف جامعه به صورت طبیعی زندگی می کردند ولی به یکباره حادثه ای زندگی آنها را درگیر می کند که این حادثه در دقیقه ۴۰ فیلم است؛ مثل فرم زندگی واقعی.
البته من هم در همان ابتدا وقتی با ابراهیم صحبت می کردم به همین موضوعی که شما می گویید، اشاره کردم و گفتم که چرا حادثه زودتر اتفاق نمی افتد ولی در بحثی که با ابراهیم ایرج زاد و پیام کرمی داشتیم به این نتیجه رسیدیم که ما باید به مخاطب اجازه دهیم که ۳۰ یا ۴۰ دقیقه از زندگی طبیعی ۲ خانواده را با تمام قسمت های واقعی ببیند و بعد آن حادثه رخ دهد. این نکته را هم باید بیان کنم که «تابستان داغ» فیلمی در حوزه اکشن و هیجانی نیست بلکه یک فیلم اجتماعی است و حادثه موجود در فیلم هم خیلی ساده اتفاق می افتد و حادثه عجیب و غریبی نیست که مخاطب چیز عجیب و غریبی ببیند. این حادثه به اندازه صدای رد شدن یک هواپیما و به اندازه یک چشم زدن رخ می دهد و نشان می دهد که به اندازه یک چشم زدن می تواند اتفاقی بیفتد که چند خانواده تحت تاثیر قرار بگیرند. به صراحت می توانم بگویم که در فیلم ایرج زاد هم این موضوع به جهت تصویری، تدوینی و فضاسازی رعایت شده که به نظرم نقطه قوت است. بله من هم قبول دارم که روال طبیعی فیلمنامه این بود که حادثه اصلی در دقیقه ۲۰ رخ می داد اما ما این موضوع را در وسط فیلم قرار دادیم و هدفمان این بود که به زندگی واقعی ۲ خانواده بپردازیم.
ایرج زاد: ما در «تابستان داغ» ۲ خانواده را به صورت موازی می بینیم که هر دوی آنها یک مشکل دارند؛ یعنی هر ۲ خانواده درگیر مسئولیت پذیری هستند و در هر ۲ خانواده چالشی بین زن و شوهر وجود دارد که باعث می شود نسبت به عملکرد یکدیگر اعتراض داشته باشند. در این فیلم در خانواده فرودست، بیشتر پدر و در خانواده زوج پزشک، بیشتر مادر مورد سوال قرار می گیرد. در واقع ما با چهار کاراکتر رو به رو هستیم که هر زوج یک فرزند دارند. برهمین اساس برای درست همذات پنداری کردن با این کاراکترها باید به وضعی می رسیدیم و جهانی را به نمایش می گذاشتیم که مخاطب متوجه تمام جزییات زندگی این ۲ زوج شود و بداند که بحث بر سر خیانت، پول و ... نیست بلکه بحث بر سر نگاه آنها به زندگی است.
ما تلاش کردیم در «تابستان داغ» این نگاه مطرح نشود که این مشکل مربوط به زندگی یک قشر خاص است. به همین دلیل توجه به جزییات و پرداختن به موضوعات ۲ خانواده باعث می شود که مقدمه فیلم مقداری طولانی شود اما یکسری خرده پی رنگ ها و جزییاتی در فیلم وجود دارد که نمی گذارد مخاطب احساس خستگی کند. مقدمه طولانی زمانی باید مورد سوال قرار بگیرد که خسته کننده باشد، مخاطب از این پهلو به آن پهلو شود، با خود بگوید فیلم چه چیزی می خواهد به او بگوید و اطلاعات جدیدی از فیلم نگیرد اما ما می بینیم که در سکانس اول در هر ۲ خانواده حادثه محرک رخ می دهد و بین آنها درگیری می بینیم و اصلا آنها را در آسایش نمی بینیم.
مقدمه طولانی زمانی باید مورد سوال قرار بگیرد که خسته کننده باشد، مخاطب از این پهلو به آن پهلو شود، با خود بگوید فیلم چه چیزی می خواهد به او بگوید و اطلاعات جدیدی از فیلم نگیرد اما ما می بینیم که در سکانس اول در هر ۲ خانواده حادثه محرک رخ می دهد و بین آنها درگیری می بینیمبه همین صورت نسرین زنی است که به دلیل مشکلات مالی و بی مسئولیتی های شوهرش آستین بالا زده و قرار است در مهدکودک یک بیمارستان کار کند تا بچه اش را خوب بزرگ کند و حاضر نیست شوهرش را بپذیرد پس حادثه محرک در همان ابتدای فیلم رخ داده و مخاطب به دنبال این است که ببیند قرار است چه اتفاقی دیگری رخ دهد.
از آن طرف هم سارا قبول کرده است حدود ۲ سال و نیم در خانه بماند و فرزندش را بزرگ کند اما احساس می کند که به یک زن صرفا خانه دار تبدیل شده و آن دوره ای که درس خوانده است گویا هیچ ارزشی ندارد بنابراین تصمیم می گیرد که فرزندش را به مهدکودک بسپارد و سرکار برود و در همین نقطه شوهرش می گوید که به جای این کار، به فرزندش برسد یا به شهرشان همدان برگردند. درست در همین نقطه چالش رخ می دهد.
*یعنی قبول ندارید که تمرکز فیلم بیشتر روی خانواده نسرین است؟
ایرج زاد: به نظرم اینطور نیست. ما در «تابستان داغ» ۲ خانواده را به صورت موازی می بینیم. از همین رو فیلم با خانواده نسرین شروع می شود، در ادامه و در چند سکانس جلوتر زن و شوهر دیگری وارد قصه می شوند، از یک جایی آنها موازی یکدیگر قرار می گیرند، سپس قصه با زن و شوهر پزشک ادامه پیدا می کند و به پایان می رسد. در واقع فیلم را با زن و شوهری از طبقه فرودست جامعه پی می گیریم و با زوج پزشک به پایان می رسانیم و در همه سکانس ها از ۲ خانواده گام به گام اطلاعات بیشتری می دهیم و صورت مساله را بازتر و تشریح می کنیم که درگیری بر سر چه چیزی است. بنابراین مطلقا فوکوس روی یک کاراکتر و خانواده نیست چون چالش مساله ای که درباره آن صحبت می کنیم در هر ۲ خانواده وجود دارد. من این را قبول ندارم که تمرکزمان را روی نسرین گذاشتیم چون فیلم این را نمی گوید.
خسروی: به نظرم باید در کل فیلم دید که آیا به هر ۲ خانواده پرداخته شده است یا خیر. از دقیقه ۴۰ به بعد فیلم به سمت زوج پزشک می رود در حالی که قبل از آن مقداری خانواده نسرین معرفی شده است با این وجود این ۲ قسمت با یکدیگر بالانس خوبی ایجاد کرده و باعث شده اند ما جزییاتی از خانواده نسرین و اطلاعاتی هم از خانواده زوج پزشک داشته باشیم اما قبول دارم که فیلم در ۴۰ دقیقه ابتدایی در خانواده نسرین دقیق تر شده و با جزییات و تعداد سکانس های بیشتری رو به رو هستیم با این حال بعد از حادثه بیشتر با خانواده پزشک همراه می شویم بنابراین به نظرم این تعادل در کل فیلم نرم و خوب برقرار شده است.
ادامه دارد...
نظر شما